غزل شمارهٔ 42
1. آنکه چندین نقش ازو برخاسته است
2. یارب او در پرده چون آراسته است
3. چون ز پرده دم به دم می تافته است
4. هر دو عالم دم به دم میکاسته است
5. چون شود یک ره ز پرده آشکار
6. تو یقین دان کان قیامت خاسته است
7. محو گردد در قیامت زان جمال
8. هر که نقشی در جهان پیراسته است
9. ذرهای معشوق کی آید پدید
10. چون دو عالم پر زر و پر خواسته است
11. در قیامت سوی خود کس ننگرد
12. چون جمال آن چنان آراسته است
13. ذرهای گشت است ظاهر زان جمال
14. شور از هر دو جهان برخاسته است
15. ای فرید اینجا چه خواهی کار و بار
16. راه تو نادانی و ناخواسته است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده