عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 488

1. دوش دل را در بلایی یافتم

2. خانه چون ماتم سرایی یافتم

3. گفتم ای دل چیست حال آخر بگو

4. گفت بوی آشنایی یافتم

5. همچو گویی در خم چوگان عشق

6. خویش را نه سر نه پایی یافتم

7. خواستم تا دل نثار او کنم

8. زانکه جانم را سزایی یافتم

9. پیش از من جان بر او رفته بود

10. گرچه من بی‌جان بقایی یافتم

11. آن بقا از جان نبود از عشق بود

12. زانکه عشق جان فزایی یافتم

13. مردم چشم خودش خوانم از آنک

14. دایمش در دیده جایی یافتم

15. گرچه زلف او گره بسیار داشت

16. هر گره مشکل‌گشایی یافتم

17. با چنان مشکل‌گشایی حل نشد

18. آنچه من از دلربایی یافتم

19. چون به خون خویشتن بستم سجل

20. هر سرشکی را گوایی یافتم

21. چون سجل بندم به خون چون پیش ازین

22. از لب او خون بهایی یافتم

23. عقل از زلفش ز بس کاندیشه کرد

24. حاصلش تاریکنایی یافتم

25. با دهانش تا دوچاری خورد دل

26. دایمش در تنگنایی یافتم

27. در هوای او دل عطار را

28. ذره کردم چون هبایی یافتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به بوی سیب قناعت کنم ز باغ جهان
* لباس خویش چو به از غبار خویش کنم
شعر کامل
صائب تبریزی
* بسان دانه نارست اندر زعفران غلتان
* زشوقش اشک رنگینم که بر رخسار می آید
شعر کامل
سیف فرغانی
* هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
* در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شعر کامل
حافظ