عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 522

1. اگر عشقت به جای جان ندارم

2. به زلف کافرت ایمان ندارم

3. چو گفتی ننگ می‌داری ز عشقم

4. که من معشوق اینم کان ندارم

5. اگر جانم بخواهد شد ز عشقت

6. غم عشق تورا فرمان ندارم

7. تو گفتی رو مکن در من نگاهی

8. که خوبی دارم و پیمان ندارم

9. من سرگشته چون فرمان نبردم

10. از آن بر نیک و بد فرمان ندارم

11. چو خود کردم به جای خویشتن بد

12. چرا بر خویشتن تاوان ندارم

13. کنون ناکام تن در دام دادم

14. که من خود کرده را درمان ندارم

15. چو هرکس بوسه‌ای یابند از تو

16. من بیچاره آخر جان ندارم

17. بده عطار را یک بوسه بی زر

18. که زر دارم ولی چندان ندارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظالم به ظلم خویش گرفتار می شود
* از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را
شعر کامل
صائب تبریزی
* مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
* که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست
شعر کامل
حافظ
* من از درمان و درد و وصل و هجران
* پسندم آنچه را جانان پسندد
شعر کامل
باباطاهر