عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 543

1. دامن دل از تو در خون می‌کشم

2. ننگری ای دوست تا چون می‌کشم

3. از رگ جان هر شبی در هجر تو

4. سوی چشم خونفشان خون می‌کشم

5. گرچه چون کاهی شدم از دست هجر

6. بار غم از کوه افزون می‌کشم

7. دور از روی تو هر دم بی تو من

8. محنت و رنج دگرگون می‌کشم

9. آن همه خود هیچ بود و درگذشت

10. درد و غم این است کاکنون می‌کشم

11. من که عطارم یقین می‌باشدم

12. کین بلا از دور گردون می‌کشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شانه شمشاد را دست نگارین می کند
* بس که در زلف گرهگیر تو دلها خون شده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* معلم گومده تعلیم بیداد آن پَری رو را
* که جز خوی نکو لایق نباشد روی نیکو را
شعر کامل
جامی
* از مردم بداصل نخیزد هنر نیک
* کافور نخیزد ز درختان سپیدار
شعر کامل
منوچهری