عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 549

1. هرگز دل پر خون را خرم نکنی دانم

2. مجروح توام دانی مرهم نکنی دانم

3. ای شادی غمگینان چون تو به غمم شادی

4. یکدم دل پر غم را بی غم نکنی دانم

5. چون دم دهیم دایم گر دم زنم و گرنه

6. با خویشتنم یکدم همدم نکنی دانم

7. هر روز وفاداری من بیش کنم دانی

8. مویی ز جفاکاری تو کم نکنی دانم

9. چون راز دل از اشکم پنهان به نمی‌ماند

10. در پردهٔ یک رازم محرم نکنی دانم

11. گفتی که اگر خواهی تا عهد کنم با تو

12. گر عهد کنی با من، محکم نکنی دانم

13. آن روز که دل بردی گفتی ببرم جانت

14. ای راحت جان و دل این هم نکنی دانم

15. سهل است اگرم کشتی از جان بحلت کردم

16. صعب است که بعد از من ماتم نکنی دانم

17. با خیل گران‌جانان بنشسته‌ای و یکدم

18. عطار سبک‌دل را خرم نکنی دانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صف مژگان تو بشکست چنان دل‌ها را
* که کسی نشکند این گونه صف اعدا را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آتشین خوی مرا پاس دل من نیست نیست
* برق عالم سوز را پروای خرمن نیست نیست
شعر کامل
رهی معیری
* گفت نیلوفر چو کلک از آب سر بیرون کشد
* کیست او تا پیش کلک اندر سرش افتد سری
شعر کامل
انوری