عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 562

1. ازین دریا که غرق اوست جانم

2. برون جستم ولیکن در میانم

3. بسی رفتم درین دریا و گفتم

4. گشاده شد به دریا دیدگانم

5. چون نیکو باز جستم سر دریا

6. سر مویی ز دریا می ندانم

7. کسی کو روی این دریا بدید است

8. دهد خوش خوش نشانی هر زمانم

9. ولیکن آنکه در دریاست غرقه

10. ندانم تا دهد هرگز نشانم

11. چو چشمم نیست دریابین، چه مقصود

12. اگر من غرق این دریا بمانم

13. چو نابینای مادرزاد، کشتی

14. درین دریا همه بر خشک رانم

15. چو در دریا جنب می‌بایدم مرد

16. چنین لب خشک و تر دامن از آنم

17. کسی در آب حیوان تشنه میرد

18. چه گویند آخر آن کس را من آنم

19. دریغا کانچه می‌جستم ندیدم

20. وزین غم پر دریغا ماند جانم

21. ندارم یکشبه حاصل ولیکن

22. به انواع سخن گوهر فشانم

23. مرا از عالمی علم شکر به

24. که باشد یک شکر اندر دهانم

25. دلم کلی ز علم انکار بگرفت

26. کنون من در پی کار عیانم

27. اگر کاری عیان من نگردد

28. چو مرداری شوم در خاکدانم

29. اگر عطار را فانی بیابم

30. به بحر دولتش باقی رسانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
* تا بپرسد که چرا رفت و چرا بازآمد
شعر کامل
حافظ
* حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
* جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
* دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
شعر کامل
صائب تبریزی