عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 653

1. گر سر این کار داری کار کن

2. ور نه‌ای این کار را انکار کن

3. خلق عالم جمله مست غفلتند

4. مست منگر خویش را هشیار کن

5. چون بدانستی و دیدی خویش را

6. تا بمیری روی در دیوار کن

7. گر طمع داری وصال آفتاب

8. ذره‌ای این شیوه را اقرار کن

9. گر ز تو یک ذره باقی مانده است

10. خرقه و تسبیح با زنار کن

11. با منی شرک است استغفار تو

12. پس ز استغفار استغفار کن

13. یار بیزار است از تو تا تویی

14. اول از خود خویش را بیزار کن

15. گر جمال یار می‌خواهی عیان

16. چشم در خورد جمال یار کن

17. نیست پنهان آفتاب لایزال

18. تو چو ذره خویش را ایثار کن

19. تا ابد هم از عدم هم از وجود

20. دیده بر دوز آنگهی دیدار کن

21. چند گردی گرد عالم بی خبر

22. دل سرای خلوت دلدار کن

23. در درج عشق بر طاق دل است

24. مرد دل شو جمع‌گرد و کار کن

25. نقطهٔ توحید با جان در میان است

26. گرد جان برگرد و چون پرگار کن

27. چون فرو رفتی به قعر بحر جان

28. عزم خلوتخانهٔ اسرار کن

29. درس اسرار است نقش جان تو

30. در نه تعلیق و نه تکرار کن

31. پس چه کن در لوح جان خود نگر

32. پس زبان در نطق گوهربار کن

33. گر کسی را اهل بینی باز گوی

34. ورنه درج نطق را مسمار کن

35. ور به ترک هر دو عالم گفته‌ای

36. ذره‌ای مندیش و چون عطار کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را که گفت که سعدی نه مرد عشق تو باشد
* گر از وفات بگردم درست شد که نه مردم
شعر کامل
سعدی
* جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویش
* گر در آیینه ببینی برود دل ز برت
شعر کامل
سعدی
* فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
* یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
شعر کامل
سعدی