غزل شمارهٔ 697
1. ای خم چرخ از خم ابروی تو
2. آفتاب و ماه عکس روی تو
3. تا به کوی عقل و جان کردی گذر
4. معتکف شد عقل و جان در کوی تو
5. کی دهد آن را که بویی دادهای
6. هر دو عالم بوی یکتا موی تو
7. در میان جان و دل پنهان شدی
8. تا نیاید هیچکس ره سوی تو
9. چون تویی جان و دلم را جان و دل
10. من ز جان و دل شدم هندوی تو
11. عشق تو چندان که میسوزد دلم
12. می نیاید از دلم جز بوی تو
13. پشت گردانید دایم از دو کون
14. تا ابد عطار در پهلوی تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده