عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 70

1. دوش ناگه آمد و در جان نشست

2. خانه ویران کرد و در پیشان نشست

3. عالمی بر منظر معمور بود

4. او چرا در خانهٔ ویران نشست

5. گنج در جای خراب اولیتر است

6. گنج بود او در خرابی زان نشست

7. هیچ یوسف دیده‌ای کز تخت و تاج

8. چون دلش بگرفت در زندان نشست

9. گرچه پیدا برد دل از دست من

10. آمد و بر جان من پنهان نشست

11. چون مرا تنها بدید آن ماه روی

12. گفت تنها بیش ازین نتوان نشست

13. جان بده وانگه نشست ما طلب

14. که توان با جان بر جانان نشست

15. از سر جان چون تو برخیزی تمام

16. من کنم آن ساعتت در جان نشست

17. چون ز جانان این سخن بشنید جان

18. خویش را درباخت و سرگردان نشست

19. خویشتن را خویشتن آن وقت دید

20. کو چو گویی در خم چوگان نشست

21. دایما در نیستی سرگشته بود

22. زان چنین عطار زان حیران نشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز خاور چو خورشید بنمود تاج
* گل زرد شد بر زمین رنگ ساج
شعر کامل
فردوسی
* شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل
* نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
شعر کامل
حافظ
* هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
* عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
شعر کامل
سعدی