عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 703

1. ای دل به میان جان فرو شو

2. در حضرت بی‌نشان فرو شو

3. تا کی گردی به گرد عالم

4. یک بار به قعر جان فرو شو

5. گر می‌خواهی که کل شود دل

6. کلی به دل جهان فرو شو

7. دریا که تو را به خویشتن خواند

8. نعره‌زن و جان فشان فرو شو

9. چون نیست بجز فرو شدن روی

10. صد سال به یک زمان فرو شو

11. چون جمله فرو شدند اینجا

12. تو نیز درین میان فرو شو

13. گر بر تو فشاند آستین یار

14. سر بر سر آستان فرو شو

15. گر هیچ در امتحان کشیدت

16. مردانه در امتحان فرو شو

17. تا کی گردی به گرد هرکس

18. در هرچه دری در آن فرو شو

19. گر در روش تو نیست سودی

20. دل خوش کن و در زیان فرو شو

21. چون نیست یقین که محض جانی

22. دم درکش و در گمان فرو شو

23. گر پنهانی برآی پیدا

24. ور پیدایی نهان فرو شو

25. گر نیست به عز قرب راهت

26. در بعد به رایگان فرو شو

27. گر نتوانی چنین فرو شد

28. باری برو و چنان فرو شو

29. عطار چه در مکان نشستی

30. برخیز و به لامکان فرو شو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا تخت زین باشد و تاج ترگ
* قبا جوشن و دل نهاده به مرگ
شعر کامل
فردوسی
* ز رنگ آمیزی باد خزانی
* چو شد برگ درختان زعفرانی
شعر کامل
وحشی بافقی
* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی