عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 721

1. ای ز سودای تو دل شیدا شده

2. زآتش عشق تو آب ما شده

3. عاشقان در جست و جویت صد هزار

4. تو چو دری در بن دریا شده

5. از میان آب و گل برخاسته

6. در میان جان و دل پیدا شده

7. عاشقان را بر امید روی تو

8. خون دل پالوده و جانها شده

9. تو ز جمله فارغ و مشغول خویش

10. خود به عشق خویش ناپروا شده

11. دیده روی خویشتن در آینه

12. بر جمال خویشتن شیدا شده

13. ما همه پروانهٔ پر سوخته

14. تو چو شمع از نور خود یکتا شده

15. یوسف اندر ملک مصر و سلطنت

16. دیدهٔ یعقوب نابینا شده

17. گم شدم در جست و جویت روز و شب

18. چند بازت جویم ای گم ناشده

19. چون دل عطار در عالم دلی

20. می‌نبینم از تو خون پالا شده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
* برگها را می کند باد خزان از هم جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* از توکل در حنا مگذار دست سعی را
* قفل روزی گر کلیدی دارد ابرام است وبس
شعر کامل
صائب تبریزی