عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 794

1. دست نمی‌دهد مرا بی تو نفس زدن دمی

2. زانکه دمی که با توام قوت من است عالمی

3. صبح به یک نفس جهان روشن از آن همی کند

4. کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمی

5. نی که دو کون محو شد در بر تو چو سایه‌ای

6. بس که برآورد نفس پیش چو تو معظمی

7. از سر جهل هر کسی لاف زند ز قرب تو

8. عرش مجید ذره‌ای بحر محیط شبنمی

9. چون بنشیند آفتاب از عظمت به سلطنت

10. سایهٔ او چه پیش و پس ذره چه بیش و چه کمی

11. نقطهٔ قاف قدرتت گر قدم و دمی زند

12. هر قدمی و احمدی هر نفسی و آدمی

13. چون نفست به نفخ جان بر گل آدم اوفتاد

14. اوست ز هر دو کون و بس هم‌نفسی و محرمی

15. لیک اگر دو کون را سوخته‌ای کنی ازو

16. آدم زخم خورده را نیست امید مرهمی

17. زانکه ز شادیی که او دور فتاد اگر رسد

18. هر نفسیش صد جهان هر نفسش بود غمی

19. چون همه چیزها به ضد گشت پدید لاجرم

20. سور چو بود آنچنان هست چنینش ماتمی

21. تا به کی ای فرید تو دم زنی از جهان جان

22. دم چه زنی چو نیستت در همه کون همدمی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
* تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز اوقات گرامی آنچه صرف عشق می گردد
* به دیوان قیامت در حساب زندگی باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گلی دیدم نچیدم بامدادش
* دریغا چون شب آمد برد بادش
شعر کامل
نظامی