عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 827

1. نگر تا ای دل بیچاره چونی

2. چگونه می‌روی سر در نگونی

3. چگونه می‌کشی صد بحر آتش

4. چو اندر نفس خود یک قطره خونی

5. زمانی در تماشای خیالی

6. زمانی در تمنای جنونی

7. اگر خواهی که باشی از بزرگان

8. مباش از خرده‌گیران کنونی

9. چرا باشی نه کافر نه مسلمان

10. که تو نه رهروی نه رهنمونی

11. ز یک یک ذره سوی دوست راه است

12. ولی ره نیست بهتر از زبونی

13. زبون عشق شو تا بر کشندت

14. که هرگاهی که کم گشتی فزونی

15. خود از رفعت ورای هر دو کونی

16. چرا هم‌صحبت این نفس دونی

17. دلا تو چیستی هستی تو یا نه

18. وگر نه نیستی نه هست چونی

19. منی یا نه منی عینی تو یا غیر

20. و یا از هرچه اندیشم برونی

21. چه می‌گویم تو خود از خود نهانی

22. که دو انگشت حق را در درونی

23. تو ای عطار اگر چه دل نداری

24. ولیکن اهل دل را ذوفنونی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جرم این که دم از صدق می زنم چون صبح
* لبالب است ز خون شفق گریبانم
شعر کامل
صائب تبریزی
* میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
* چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شعر کامل
سعدی
* ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟
* وی باغ لطافت به رویت که گزیده‌ست؟
شعر کامل
سعدی