عطار_الهی نامهبخش یازدهم (فهرست)

شمارهٔ 13-(11) حکایت اسکندر و کلمات حکیم بر سر او

1. چو اسکندر بزاری در زمین خفت

2. حکیمی بر سر خاکش چنین گفت

3. که شاها تو سفر بسیار کردی

4. ولیکن نه چنین کین بار کردی

5. بسی گِرد جهان گشتی چو افلاک

6. کنون گشتی تو از گشت جهان پاک

7. چرا چون می‌شدی می‌آمدی تو

8. چرا می‌آمدی چون می‌شدی تو

9. نه ازگنج آگهی اینجا که هستی

10. نه آگه تا که آنجا می‌فرستی

11. چرا بایست چندین بند آخر

12. ازین آمد شدن تا چند آخر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
* باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
* ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شعر کامل
سعدی
* مرد مصاف در همه جا یافت می شود
* در هیچ عرصه مرد تحمل ندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی