عطار_الهی نامهبخش شانزدهم (فهرست)

شمارهٔ 5-(3) حکایت سلیمان و طلب کردن کوزه

1. شهی در خشم رفت از مردِ درویش

2. براندش با دلی پُر درد از پیش

3. بدو گفتا ترا ندهم امانی

4. چو اندر ملکِ من باشی زمانی

5. برفت از پیشِ او مرد تهی دست

6. بگورستان شد و آزاد بنشست

7. چو شه بشنود حالی داد پیغام

8. که نه فرمودم ای شوریده ایام

9. که بیرون شو ز ملکم؟ می‌ستیزی؟

10. مگر خواهی که خود را خون بریزی؟

11. جوابش داد کین پذرفته‌ام من

12. که از ملک تو بیرون رفته‌ام من

13. قیامت را که راهی مشکل آمد

14. نه گورستان نخستین منزل آمد؟

15. نخستین منزل محشر نه آنست؟

16. نه ملک تست، ملک آن جهانست

17. چو افتد زن بدرد زه از آغاز

18. چنین گویند خلق از حالِ او باز

19. که این زن در میان دو جهانست

20. که یک پایش درین، دیگر درآنست

21. تو هم ای بی‌خبر تا درجهانی

22. میان دو دمت دایم چنانی

23. گر این دم شد دگر دم بَرنیاید

24. نشان تو ز عالم برنیاید

25. مزن بانگ و مکن نوحه بیارام

26. که ناید باز مرغ رفته در دام

27. چو تن شد مرغِ جان را دامگاهی

28. چرا زین دام کرد آرامگاهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
* که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* سلامی چو بوی خوش آشنایی
* بدان مردم دیده روشنایی
شعر کامل
حافظ
* نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
* همه حیرت زده گردش این پرگارند
شعر کامل
صائب تبریزی