عطار_الهی نامهبخش بیستم (فهرست)

شمارهٔ 8-(6) حکایت جرجیس علیه السلام

1. سه بار آن کافر اندر آتش و خون

2. بگردانید بر جرجیس گردون

3. تنش شد ذرّه ذرّه چون غُباری

4. ز خاک او برآمد لاله زاری

5. میان این همه رنج و عذابش

6. رسید از هاتف عزّت خطابش

7. که هرگز دوستی ما زند لاف

8. نخواهد خورد بی دُردی می صاف

9. سزای دوستان اینست ما دام

10. که گردونشان رود بر هفت اندام

11. بدوگفتند ای جرجیس و ای پاک

12. تراهیچ آرزوئی هست در خاک؟

13. مرا گفت آرزو آنست اکنون

14. که یک بار دگر در زیرِ گردون

15. کنندم پاره پاره در عذابی

16. که تا آید دگر بارم خطابی

17. که چندین رنج در جانم رقم زد

18. که او در دوستی ما قدم زد

19. تو قدر دوستان او ندانی

20. که مردی غافلی در زندگانی

21. کسی کز دوستی دم زد تو آن باش

22. و یا نه ز دوستان دوستان باش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
* کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا
شعر کامل
حافظ
* دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
* فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد
شعر کامل
حافظ
* تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
* همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
شعر کامل
سعدی