عطار_الهی نامهبخش چهارم (فهرست)

شمارهٔ 4-(3) حکایت پادشاه که از سپاه بگریخت

1. در افتادند در شهری سپاهی

2. گریزان شد نهان زان شهر شاهی

3. بشهری شد بگردانید جامه

4. نه خاصه باز دانستش نه عامه

5. بجای آورد او را آشنائی

6. بدو گفتا چرائی چون گدائی

7. بگو آخر که من شاهم بایشان

8. چرا بنشستهٔ خوار و پریشان

9. شهش گفتا مگو آی در نظاره

10. که گر گویم کنندم پاره پاره

11. کسی کو دیدهٔ سلطان ندارد

12. به سلطان رفتنش امکان ندارد

13. اگر بی‌دیده جوئی قربت شاه

14. شوی درخون جان خویش آنگاه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر دعای دردمندان مستجاب است ای حبیب
* از خدا هرگز نخواهم خواست جز مرگ رقیب
شعر کامل
هلالی جغتایی
* چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
* نکردی شکر ایام وصالش
شعر کامل
حافظ
* مغز سران کدوی خشک اشک یلان زرشک تر
* زین دو به تیغ چون نمک پخته ابای معرکه
شعر کامل
خاقانی