عطار_الهی نامهبخش هفتم (فهرست)

شمارهٔ 11-(9) حکایت ابوبکر سفاله

1. چنین گفتست بوبکر سفاله

2. که با او هست پیوسته حواله

3. همی گویند در آبم نشانده

4. که هرگز تر مگرد ای باز مانده

5. که گرچه غرقهٔ امّا چنانی

6. که گر تر گردی از تر دامنانی

7. مشو تر گر چه در آبی همیشه

8. درین معرض چه سنجد شیر بیشه

9. که داند تا درین اندوه مردان

10. چگونه زار در خونند گردان

11. اگر این درد بودی حاصل تو

12. جهانی خون گرفتی ازدل تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* برخیز که در سایه سروی بنشینیم
* کان جا که تو بنشینی بر سرو قیامست
شعر کامل
سعدی
* شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
* که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
شعر کامل
حافظ
* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
شعر کامل
حافظ