عطار_الهی نامهبخش هفتم (فهرست)

شمارهٔ 6-(4) حکایت دیوانه که سر بر در کعبه می‬زد

1. یکی دیوانهٔ گریان و دل سوز

2. شبی در پیش کعبه بود تا روز

3. خوشی می‌گفت اگر نگشائیم در

4. بدین در همچو حلقه می‌زنم سر

5. که تا آخر سرم بشکسته گردد

6. دلم زین سوز دایم رسته گردد

7. یکی هاتف زبان بگشاد آنگاه

8. که پُر بت بود این خانه دو سه راه

9. شکسته گشت آن بتها درونش

10. شکسته گیر یک بت از برونش

11. اگر می بشکنی سر از برون تو

12. بتی باشی که گردی سرنگون تو

13. درین راه ازچنین سر کم نیاید

14. که دریا بیش یک شبنم نیاید

15. بزرگی چون شنید آواز هاتف

16. بدان اسرار شد دزدیده واقف

17. بخاک افتادو چشمش خون روان کرد

18. بسی جان از چنین غم خون توان کرد

19. چو با او هیچ نتوانیم کوشید

20. نمی‌باید بصد زاری خروشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دولتی را که نباشد غم از آسیب زوال
* بی تکلف بشنو دولت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
* که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
شعر کامل
حافظ
* سردار تاجداران هست آفتاب و دریا
* نیلوفرم که بی‌او نیل و فری ندارم
شعر کامل
خاقانی