عطارخسرونامه (فهرست)

شمارهٔ 40-در صفت دف

1. یکی صورت درآمد ماه پیکر

2. نهاده همچو گردون پای بر سر

3. رخی مانند ماه آسمان داشت

4. ولیک از پنج ماه نوفغان داشت

5. تپانچه بر رخ چون ماه میخورد

6. چنان کز درد آن فریاد میکرد

7. چنان میتافت رویش از برون دست

8. که از چستی بچنبر می برون جست

9. چو آوازش بچنبر جان برآورد

10. سر بسیار کس در چنبر آورد

11. چو گردون چنبری گشت آشکاره

12. جلاجل چنبرش همچون ستاره

13. سه چیز مختلف او را تن آمد

14. ز حیوان ونبات و معدن آمد

15. دو روی و چار گوشش بود و سرنه

16. بسی زد حلقه از هر سوی و درنه

17. چو می بنواخت از مهر دلش دوست

18. ازان شادی نمیگنجید در پوست

19. اگرچه دید روی دوست بیرون

20. نیامد پیش او از پوست بیرون

21. اگرچه پوست از آهو رسیدش

22. ولی شیرافگنی نیکو رسیدش

23. چو آن بی پا و سر برداشت آواز

24. نمیدانست کس از پای، سر، باز

25. چو آواز خوشش بیهوش میداشت

26. خوش آوازی خود را گوش میداشت

27. بهر پرده رهش پیوسته بودی

28. ولکین پردهٔ او بسته بودی

29. نگاری ماهروی از پرده برخاست

30. بزد آن کوژ را در پردهٔ راست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
* هم به مژگانت بروب آن خاک در گفتم بچشم
شعر کامل
کمال خجندی
* ای آنکه ز کفر دین تو بیرون آری
* وز کوه و کمر نگین تو بیرون آری
شعر کامل
عطار
* ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردم
* کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم
شعر کامل
سعدی