عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان (فهرست)

شمارهٔ 84-حکایت عزیزی که از داشتن خداوند شادی میکرد

1. آن عزیزی گفت شد هفتاد سال

2. تا ز شادی می‌کنم و از ناز حال

3. کین چنین زیبا خداوندیم هست

4. با خداوندیش پیوندیم هست

5. چون تو مشغولی بجویایی عیب

6. کی کنی شادی به زیبایی غیب

7. عیب جویا، تو به چشم عیب بین

8. کی توانی بود هرگز غیب بین

9. اولا از عیب خلق آزاد شو

10. پس به عشق غیب مطلق شاد شو

11. موی بشکافی به عیب دیگران

12. ور بپرسم عیب تو کوری در آن

13. گر به عیب خویشتن مشغولیی

14. گرچه بس معیوبیی مقبولیی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر تو خاری همچو خار اندر طلب سرتیز باش
* تا همه خار تو را همچون گل و نسرین کنند
شعر کامل
مولوی
* بیا تا به شادی خوریم و دهیم
* چو گاه گذشتن بود بگذریم
شعر کامل
فردوسی
* ساروان بار من افتاد خدا را مددی
* که امید کرمم همره این محمل کرد
شعر کامل
حافظ