عطار_منطق‌الطیرعذر آوردن مرغان (فهرست)

شمارهٔ 86-حکایت عاشقی که عیب چشم یار را پس از نقصان عشق دید

1. بود مردی شیردل خصم افکنی

2. گشت عاشق پنج سال او بر زنی

3. داشت بر چشم آن زن همچون نگار

4. یک سر ناخن سپیدی آشکار

5. زان سپیدی مرد بودش بی‌خبر

6. گرچه بسیاری برافکندی نظر

7. مرد عاشق چون بود در عشق زار

8. کی خبر یابد ز عیب چشم یار

9. بعد از آن کم گشت عشق آن مرا را

10. دارویی آمد پدید آن درد را

11. عشق آن زن در دلش نقصان گرفت

12. کار او برخویشتن آسان گرفت

13. پس بدید آن مرد عیب چشم یار

14. این سپیدی گفت کی شد آشکار

15. گفت آن ساعت که شد عشق تو کم

16. چشم من عیب آن زمان آورد هم

17. چون ترا در عشق نقصان شد پدید

18. عیب در چشمم چنین زان شد پدید

19. کرده‌ای از وسوسه پر شور دل

20. هم ببین یک عیب خود ای کور دل

21. چند جویی دیگران را عیب باز

22. آن خود یک ره بجوی از جیب باز

23. تا چو بر تو عیب تو آید گران

24. نبودت پروای عیب دیگران


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پس از مرگ از زمین مرقدم مردم گیا روید
* مرا هرگز نسازد خاک پنهان، دانۀ عشقم
شعر کامل
حزین لاهیجی
* سودای عشق پختن عقلم نمی‌پسندد
* فرمان عقل بردن عشقم نمی‌گذارد
شعر کامل
سعدی
* از مشرق بناگوش خندید صبح پیری
* ما تیره روزگاران در سیر ماهتابیم
شعر کامل
صائب تبریزی