عطار_منطق‌الطیرفی‌وصف حاله (فهرست)

شمارهٔ 2-گفتهٔ دانای دین هنگام نزع

1. چون به نزغ افتاد آن دانای دین

2. گفت اگر دانستمی من پیش ازین

3. کین شنو بر گفت چون دارد شرف

4. در سخن کی کردمی عمری تلف

5. گر سخن از نیکوی چون زر بود

6. آن سخن ناگفته نیکوتر بود

7. کار آمد حصهٔ مردان مرد

8. حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد

9. گر چو مردان درد دین بودی ترا

10. آنچ می‌گویم یقین بودی ترا

11. ز آشنای خود دلت بیگانه‌ایست

12. هرچ می‌گویم ترا افسانه‌ایست

13. تو بخسب از ناز همچون سرکشی

14. تا منت افسانه می‌گویم خوشی

15. خوش خوشت عطار اگر افسانه گفت

16. خواب خوشتر آیدت تو خوش بخفت

17. بس که ما در ریگ رو غم ریختیم

18. بس گهر کز حلق خوک آویختیم

19. بس که ما این خوان فرو آراستیم

20. بس کزین خوان گرسنه برخاستیم

21. بس که گفتم نفس را فرمان نبرد

22. بس که دارو کردش و درمان نبرد

23. چون نخواهد آمد از من هیچ کار

24. شستم از خود دست و رفتم برکنار

25. جذبه حق باید ازیشان کرد خواست

26. کین به دست من نخواهد گشت راست

27. نفس هر لحظه چو فربه‌تر شود

28. نیست روی آنک ازین بهتر شود

29. هیچ نشنود او کزان فربه نشد

30. این همه بشنود یک دم به نشد

31. تا بمیرم من به صد زاری زار

32. او نگیرد پند، یا رب زینهار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
* تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
* خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
شعر کامل
حافظ
* بیابان بکردار جیحون ز خون
* یکی بی سر و دیگری سرنگون
شعر کامل
فردوسی