عطار_مختارنامهباب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر (فهرست)

شمارهٔ 41

1. شد عقل ز دست و سخت مضطر افتاد

2. تا موی چو سیم و روی چون زر افتاد

3. عمری که ز سر غرور سودا پختم

4. امروز مرا چو کفک با سر افتاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بساط عمر مرا گو فرونورد زمانه
* که من حکایت دیدار دوست درننوردم
شعر کامل
سعدی
* حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود
* شاهان کم التفات به حال گدا کنند
شعر کامل
حافظ
* مردم آخر همه مردند ز بیماری دل
* به امیدی که تو را بر سر بیمار آرند
شعر کامل
فروغی بسطامی