عطار_مختارنامهباب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن (فهرست)

شمارهٔ 40

1. گر جان گویم برآمد و حیران شد

2. ور دل گویم واله و سرگردان شد

3. گفتی که به عجز معترف باید گشت

4. عاجزتر ازین که من شدم نتوان شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بچین از شاخسار و جیب و دامن پرکن و بنشین
* به روی سبزهٔ نورسته زیر چتر نسترون
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* مستان خدا گر چه هزارند یکی اند
* مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه گانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* خوشتر از دوران عشق ایام نیست
* بامداد عاشقان را شام نیست
شعر کامل
سعدی