عطار_مختارنامهباب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد (فهرست)

شمارهٔ 41

1. دوش آن بت مستم به طلب آمده بود

2. شب خوش میکرد آن که به شب آمده بود

3. چه سود که چون صبح وصالش بدمید

4. جانم به وداع تن به لب آمده بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو چون نازد به خوبی در بهارستان ناز
* از سهی سرو نگارستان من یاد آورید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* کیست در این شهر که او مست نیست
* کیست در این دور کز این دست نیست
شعر کامل
مولوی
* نشود دیده من باز چو بادام به سنگ
* بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
شعر کامل
صائب تبریزی