شمارهٔ 6-الحكایة و التمثیل
1. بوسعید مهنه در آغاز کار
2. پیش لقمان رفت روزی بی قرار
3. سنگ در یک دست میافراشت او
4. سوخته در دست دیگر داشت او
5. شیخ گفتش چیست سنگ و سوخته
6. گفت تا گردانمت آموخته
7. میزنم این سنگ بر سر محکمت
8. سوخته برمینهم چون مرهمت
9. زانکه این دردی که این ساعت تراست
10. این چنین درمانش خواهد گشت راست
11. گه ز ضرب او جراحت میرسد
12. گه ز مرهم نیز راحت میرسد
13. گر ز ضرب او جراحت نبودت
14. تا ابد اومید راحت نبودت
15. راحت خود را شدی پیوسته دوست
16. بی جراحت نیز فقرت آرزوست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده