عطار_مصیبت نامهبخش بیست و یکم (فهرست)

شمارهٔ 3-الحكایة و التمثیل

1. خواجهٔ در نزع جمعی را بخواست

2. گفت کار من کنید ای جمع راست

3. هر یکی را کار دیگر راست کرد

4. حاجتی از هر کسی درخواست کرد

5. چون ز عمر خود نمیدید او امان

6. زود زود آن حرف میگفت آن زمان

7. بود بر بالین او شوریدهٔ

8. گفت تو کوری نداری دیدهٔ

9. آن ثریدی را که تو در کل حال

10. در شکستی مدت هفتاد سال

11. چون براری آنهمه در یک زمان

12. هین فرو کن پای و جان ده زود جان

13. در چنین عمری دراز ای بی هنر

14. تو کجا بودی کنونت شد خبر

15. جملهٔ عمرت چنین بودست کار

16. وین زمان هم درحسابی و شمار

17. می بمیری خنده زن چون شمع میر

18. زین بشولش تا کی آخر جمع میر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با دوست کنج فقر بهشتست و بوستان
* بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری
شعر کامل
سعدی
* سرشکم آمد و عیبم بگفت روی به روی
* شکایت از که کنم خانگیست غمازم
شعر کامل
حافظ
* ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
* که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
شعر کامل
سعدی