عطار_مصیبت نامهبخش سی و پنجم (فهرست)

شمارهٔ 7-الحكایة و التمثیل

1. مالک دینار شب بیدار بود

2. روز نیز از سوز دل در کار بود

3. چون بروز آورد شبهای دراز

4. همچو شبها در گرفت از روز باز

5. روز و شب صبر وقرارش رفته بود

6. این چنین کس چون تواند خفته بود

7. دختری بودش جگر سوز از پدر

8. گفت آخر شب بخفت و غم مخور

9. خلق خفته جمله تو چون کوکبی

10. از چه معنی مینخفتی یک شبی

11. گفت خفتن نیست درمان پدر

12. کز شبیخون ترسم ای جان پدر

13. خواب اگر در شارع سیلی بود

14. چون شوی بیدار واویلی بود

15. می ندانم کاین چه مردان بودهاند

16. کز عمل یک دم نمیآسودهاند

17. گر ترا یک دم غم ایشانستی

18. تا ابد درد تو بیدرمانستی

19. درد ایشان نیست از کسب و عطاست

20. کی چنان دردی شود از کسب راست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
* همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
شعر کامل
حافظ
* ای که می خندی چو گل در بوستان بی اختیار
* از گلاب گریه بی اختیار اندیشه کن
شعر کامل
صائب تبریزی
* اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
* چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
شعر کامل
صائب تبریزی