بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1122

1. غنا مفت هوس‌گر نام آسودن نمی‌گیرد

2. غبار دامن‌افشان سحر دامن نمی‌گیرد

3. فسردن خوشترست از منت شوراندن آتش

4. حنا بوسدکف دستی‌که دست من نمی‌گیرد

5. دلی دارم ادب‌ پروردهٔ ناموس یکتایی

6. که از شرم محبت خرده بر دشمن نمی‌گیرد

7. ز تشویش علایق رسته‌گیر آزادطبعان را

8. عنان آب‌، دام سعی پرویزن نمی‌گیرد

9. ره فهم تجرد، فطرت باریک می‌خواهد

10. کسی جز رشته آب از چشمهٔ سوزن نمی‌گیرد

11. حضور عافیت‌گر مقصد سعی طلب باشد

12. چرا همّت‌، ره از پا درافتادن نمی‌گیرد

13. ضعیفی در چه خاک افکنده باشد دام من یارب

14. که صیٌاد از حیا، عمریست نام من نمی‌گیرد

15. تواضع‌کیش همّت را چه امکان است رعنایی

16. خم دوش فلک‌، بار سر و گردن نمی‌گیرد

17. دم پیری ز فیض گریه خلقی می‌رود غافل

18. در این‌ مهتاب‌ شیری‌ هست‌ و کس ‌روغن نمی‌گیرد

19. قماشی از حیا دارد قبای نازک‌اندامی

20. که بوی یوسف ازشوخی به پیراهن نمی‌گیرد

21. اگر شمع رخش صد انجمن روشن‌ کند بیدل

22. تحیر آتشی دارد که جز در من نمی‌گیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اشک من ناردانه شد نه عجب
* گو دل من کفیده نار شود
شعر کامل
مسعود سعد سلمان
* سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
* که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ
شعر کامل
حافظ
* طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است
* ولی دریغ که آن هم همیشه بیمار است
شعر کامل
فروغی بسطامی