بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1208

1. تغافل‌چه‌خجلت‌به‌خود چیده‌باشد

2. که آن نازنین سوی ما دیده باشد

3. حنابی‌ست رنگ بهار سرشکم

4. بدانم به پای که غلتیده باشد

5. طرب مفت دل‌گرهمه صبح شبنم

6. زگل کردن گریه خندیده باشد

7. به اظهار هستی مشو داغ خجلت

8. همان به‌ که این عیب پوشیده باشد

9. ندانم دل از درس موهوم هستی

10. چه فهمیده باشدکه فهمیده باشد

11. چو موج گهر به‌ که از شرم دریا

12. نگاه تو در دیده پیچیده باشد

13. بجوشد دل گرم با جسم خاکی

14. اگر باده با شیشه جوشیده باشد

15. من و یأس مطلب‌، دل و آه حسرت

16. دعا گو اثر می‌پرستیده باشد

17. نفس‌ساز‌ی آهنگ جمعیتت‌کو

18. سحر گرد اجزای پاشیده باشد

19. درین ‌دشت وحشت من آن‌ گردبادم

20. که سر تا قدم دامن چیده باشد

21. حیاپرور آستان نیازت

22. دلی داشتم آب گردیده باشد

23. گر بیدل ما دهد عرض هستی

24. به خواب عدم حیرتی دیده باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به حلقه صحبت مخوان ز تنهایی
* که نخل خوش ثمر من غنی ز پیوندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* همان بهتر که لیلی در بیابان جلوه گر باشد
* ندارد تنگنای شهر، تاب حسن صحرایی
شعر کامل
صائب تبریزی
* گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
* دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
شعر کامل
حافظ