غزل شمارهٔ 1240
1. مد بقا کجا به مه و سال میکشد
2. نقاش رنگ هرچه کشد بال میکشد
3. واماندگی به قافلهٔ اعتبار نیست
4. پیش است هرچه شمع ز دنبال میکشد
5. نگسستنیست رشتهٔ آمال زیر چرخ
6. چندینکلاوه مغزل این زال میکشد
7. سنگ همه به خفت فرسودگی کم است
8. قنطار رفتهرفته به مثقال میکشد
9. از ریش و فش مپرس که تا قید زندگیست
10. زاهد غم سلاسل و اغلال میکشد
11. خشکی به طبع خلق ز شعر ترم نماند
12. فطرت هنوز از قلمم نال میکشد
13. تشویش خوب و زشت جهان جرم آگهیست
14. صیقل به دوش آینه تمثال میکشد
15. موقعشناس محفل آداب حسن باش
16. ننگ خطست مو که سر از خال میکشد
17. معشوقی از مزاج نفس کم نمیشود
18. پیری ز قد خم شده خلخال می کشد
19. بیمایهٔ غنا نتوان شد حریف فقر
20. ادبار نیز همت اقبال میکشد
21. بیدل تلاشگر مرو وادی جنون
22. تب میکند گر آبله تبخال میکشد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده