بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1253

1. قیامت خنده‌ریزی بر مزار من‌ گل ‌افشان شد

2. ز شور آرزو هر ذرّهٔ خاکم نمکدان شد

3. به شغل سجدهٔ او گر چنین فرسوده می‌گردد

4. جبین درکسوت نقش قدم خواهد نمایان شد

5. ندانم در شکست طرهٔ مشکین چه پردازد

6. که گر دامن شکست آیینه‌دار کج کلاهان شد

7. چه امکانست از نیرنگ تمثالش نشان دادن

8. اگر سر تا قدم حیرت شوی آیینه نتوان شد

9. حیا سرمایگیها نیست بی‌سامان مستوری

10. نگه در هر کجا بی‌پرده شد محتاج مژگان شد

11. تحّیر معنیی دارد که لفظ آنجا نمی‌گنجد

12. چو من ‌آیینه‌ گشتم هرچه صورت بود پنهان شد

13. بهاری در نظر دارم که شوخیهای نیرنگش

14. مرا در پردهٔ اندیشه خون ‌کرد وگلستان شد

15. عدم‌پیمایی موج و حباب ما چه می‌پرسی

16. همان‌چین‌شکست‌این شیشه‌ها را طاق نسیان شد

17. دو عالم داشت بر مجنون ما بازار دلتنگی

18. دماغ وقت سودا خوش‌ که آشفت و بیابان شد

19. چو شبنم ساغر دردم به آسانی نشد حاصل

20. سراپایم ز هم بگداخت تا یک چشم‌گریان شد

21. سراغ شعلهٔ دیگر ندارد مجمر امکان

22. تو دل‌ در پرده روشن‌ کن برون خواهد چراغان شد

23. طلسم ناز معشوقست سر تا پای من بیدل

24. غبارم‌ گر ز جا برخاست زلف او پریشان شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب‌ها من و شمع می‌گدازیم
* اینست که سوز من نهانست
شعر کامل
سعدی
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی