بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1263

1. آهی به هوا چتر زد و چرخ برین‌ شد

2. داغی به غبار الم آسود و زمین شد

3. بشکست طلسم دل و زد کوس محبت

4. پاشید غبار نفس و آه حزین شد

5. نظاره به صورت زد و نیرنگ‌ کمان ریخت

6. اندیشه به معنی نظری‌ کرد و یقین شد

7. آن آینه ‌کز عرض صفا نیز حیا داشت

8. تا چشم‌گشودیم پریخانهٔ چین شد

9. غفلت چه فسون خواند که در خلوت تحقیق

10. برگشت نگاهم ز خود و آینه‌بین شد

11. گل‌کرد ز مسجودی من سجده‌ فروشی

12. یعنی چو هلالم خم محراب جبین شد

13. عنقایی‌ام از شهرت خودگشت فزون تر

14. آخر پی‌گمنامی من نقش‌ نگین شد

15. دل خواست به ‌گردون نگرد زیر قدم دید

16. آن بود که در یک نظر انداختن این شد

17. هر لحظه هوایی‌ست عنان‌تاب دماغم

18. رخشی که ندارم به خیال اینهمه زین شد

19. از عالم حیرانی من هیچ مپرسید

20. آیینه ‌کمند نگهی بود که چین شد

21. وقت است‌که بر بی‌کسی عشق بگرییم

22. کاین شعله ز خار و خس ما خاک‌نشین شد

23. در غیب و شهادت من و معشوق همانیم

24. بیدل تو بر آنی ‌که چنان بود و چنین شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریز اشکِ من ای چشم خون گرفته که خواهم
* کنم نثار رهش آن دُر ِنسفتۀ خود را
شعر کامل
جامی
* ثمر در پای خود افشاندن از هر نخل می آید
* خوشانخلی که فیض خود به جای دور می بارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* اگر کوه آتش بود بسپرم
* ازین تنگ خوارست اگر بگذرم
شعر کامل
فردوسی