غزل شمارهٔ 1265
1. زین ساز بم و زیر توقع چه خروشد
2. از گاو فلک صبح مگر شیر بدوشد
3. آربشکر و فر دونان همه پوچست
4. زان پوست مجو مغز که از آبله جوشد
5. تحقیق ز تمثال چهگل دسته نماید
6. حیف است کسی در طلب آینه کوشد
7. جز جبههٔ ما کز تری آرد عرقی چند
8. کس آب ز سرچشمهٔ خورشید ننوشد
9. درکیسهٔ ما مایه خیال است درم نیست
10. دریا گهر راز به ماهی چه فروشد
11. یک گوش تهی نیست ز افسون تغافل
12. حرفی که توان گفت مگر پنبه نیوشد
13. بیدل به حیا چاره افلاس توانکرد
14. عریانی اگر جامه ندارد مژه پوشد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده