بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1301

1. دل بال یاس زد نفس مغتنم نماند

2. منزل غبار سیل شد و جاده هم نماند

3. آرام خود نبود نصیب غبار ما

4. نومیدی‌ای دگر که‌ کنون تاب رم نماند

5. افسون حرص هم اثرش طاقت‌آزماست

6. آن مایه اشتهاکه توان خورد غم نماند

7. سعی امید بر چه علم دست و پا زند

8. کز سرنوشت جز نم خجلت رقم نماند

9. فرسود از تپش مژه در چشم و محو شد

10. آخربه مشق هرزه نگاهی قلم نماند

11. برگ سپند سوخته دود شرار نیست

12. آتش به طبع ساز زد و زپر و بم نماند

13. یاد شباب نیز به پیری ز یاد رفت

14. دوزخ به از دمی‌ که حضور ارم نماند

15. پوچ است قامت خم و آرایش امل

16. پرچم‌ کسی چه شانه زند چون علم نماند

17. شرمی مگر بریم به د‌ریوزهٔ عرق

18. دریا دگر چه موج طرازد که نم نماند

19. یاران سراغ ما به غبار عدم‌ کنید

20. رفتیم آنقدر که نشان قدم نماند

21. اکنون نشان ناوک آهیم‌، آه‌ کو

22. پشت‌کمان شکست به حدی‌که خم نماند

23. بیدل حساب وهم رها کن چه زندگی‌ست

24. بسیار رفت از عدد عمر و کم نماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از زلف دهد بنفشه را تاب
* وز چهره گل شکفته را آب
شعر کامل
نظامی
* گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم
* اول کسی که لاف محبت زند منم
شعر کامل
سعدی
* هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
* تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست
شعر کامل
سعدی