غزل شمارهٔ 1308
1. زان نشئه که قلقل به لب شیشه دواند
2. صد رنگ صریر قلمم ریشه دواند
3. چون شمع اگر سوخت سر و برگ نگاهم
4. خاکستر من شعله در اندیشه دواند
5. از عشق و هوس چاره ندارم چه توان کرد
6. سعی نفس است اینکه به هرپیشه دواند
7. خار و خس اوهام گرفتهست جهان را
8. کو برق که یک ریشه درین بیشه دواند
9. در ساز وفا ناخن تدبیر دگر نیست
10. فرهاد همان بر سر خود تیشه دواند
11. آنجا که خیالت چمنآرای حضور است
12. مژگان به صد انداز نگه ریشه دواند
13. در بزم تو شمعی به گداز آمده وقت است
14. رنگی به رخم غیرت هم پیشه دواند
15. محو است به خاموشی مستان نگاهت
16. شوری که نفس در نفس شیشه دواند
17. بیدل گهر نظم کسی راست که امروز
18. در بحر غزل زورق اندیشه دواند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده