بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1328

1. فرصت انشایان هستی‌ گر تکلف ‌کرده‌اند

2. سکته مقداری در این مصرع توقف کرده‌اند

3. از مآل زندگی جمعی ‌که دارند آگهی

4. کارهای عالم از دست تأسف کرده‌اند

5. هستی و امید جمعیت جنون وهم ‌کیست

6. عافیت دارد چراغی کز نفس پف کرده‌اند

7. در مزاج خلق بیکاری هوس می‌پرورد

8. غافلان نام فضولی را تصوف کرده‌اند

9. گشته‌اند آنهاکه در هنگامهٔ اغراض پیر

10. موسفیدی را به روی زندگی‌ تف‌ کرده‌اند

11. در حقیقت اتحاد کفر و ایمان ثابت است

12. اندکی از بدگمانی‌ها، تخلف کرده‌اند

13. حسن یکتا کارگاه شوخی تمثال نیست

14. اینقدر آیینه‌پردازان تصرف کرده‌اند

15. بیدل از خوبان همین آیین استغنا خوش است

16. بر حیا ظلم است اگر با کس تلطف ‌کرده‌اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام
* تا درین گلزار چون گل یک دهن خندیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* بنفشه زان در آب انداخت قلاب
* که ماهی‌بد ز عکس بید در آب
شعر کامل
وحشی بافقی
* فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
* گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
شعر کامل
حافظ