بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1342

1. حاضران از دور چون محشر خروشم دیده‌اند

2. دیده‌ها باز ست لیک از رگوشم دیده‌اند

3. با خم شوقم چه نسبت زاهد افسرده را

4. میکشان هم یک دو ساغروار جوشم دیده‌اند

5. سابه زنگ‌کلفت آیینهٔ خورشید نیست

6. نشئهٔ صافم چه شد گر درد نوشم دیده اند

7. صورت پا در رکابی همچو شمع استاده‌ام

8. رفته خواهد بود سر هم‌گر به دوشم دیده‌اند

9. در خراباتی که حرف نرگس مخمور اوست

10. کم جنونی نیست یاران‌ گر به هوشم دیده‌اند

11. تهمت‌آلود نفس چندین گریبان می‌درد

12. چون سحر عریانم اما خرقه‌پوشم دیده‌اند

13. کنج فقرم چون شرار سنگ بزم ایمنی‌ست

14. مصلحتها در چراغان خموشم دیده‌اند

15. فرصت نازگلم پر بیدماغ رنگ و بوست

16. خنده بر لب در دکان گلفروشم دید‌ه اند

17. حال می‌پندارم و ماضی است استقبال من

18. در نظر می‌آیم امروزی که دوشم دیده‌اند

19. شبنم‌آرایی‌ست بیدل شوخی آثار صبح

20. هرکجا گل کرده باشم شرم‌کوشم دیده‌اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای شب آشفته برو وی غم ناگفته برو
* ای خرد خفته برو دولت بیدار بیا
شعر کامل
مولوی
* چرا چون لاله خونین دل نباشم
* که با ما نرگس او سرگران کرد
شعر کامل
حافظ
* دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمی باشد
* درین بستان گلی غیر از گل رعنا نمی باشد
شعر کامل
صائب تبریزی