بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1361

1. مصوران به هزار انفعال پیوستند

2. که طرهٔ تو کشیدند و خامه نشکستند

3. ز جهل نسبت قد تو می‌کنند به سرو

4. فضول چند که پامال فطرت پستند

5. به رنگ عقد گهر وا نمی‌توان کردن

6. دلی‌که در خم زلف تواش گره بستند

7. ز آفتاب گذشته است مد ابروبت

8. کمانکشان زه ناز پر زبردستند

9. دماغ‌سوختگان بیش از این وفا نکند

10. سپندها به صد آهنگ یک صدا جستند

11. ز شام ما مکش ای حسرت انتظار سحر

12. به دور ما قدح آفتاب بشکستند

13. در این محیط ادب کن ز خودنمایی‌ها

14. حباب و موج همان نیستند اگر هستند

15. ادب ز مردمک دیده می‌توان آموخت

16. که ساکنند اگر هوشیار اگر مستند

17. ز وضع شمع خموش این نوا پرافشان است

18. که شعله‌ها همه خود را به داغ دل بستند

19. به ذوق وحشت آن قوم سوختم بیدل

20. که ناله‌وار چو برخاستند، ننشستند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
* شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
شعر کامل
سعدی
* دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی
* ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم
شعر کامل
رهی معیری
* مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
* چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
شعر کامل
حافظ