بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1366

1. غافلی چند که نقش حق وباطل بستند

2. هرچه بستند بر این طاق و سرا، دل بستند

3. سعی غواص در این بحر جنون‌پیمایی‌ ست

4. آرمیدن‌گهری بود به ساحل بستند

5. چون سحر مرهم کافور شهیدان ادب

6. لب زخمی‌ست که از شکوهٔ قاتل بستند

7. پی مقصد به چه امیدکسی بردارد

8. نامه‌ای بود تپش بر پر بسمل بستند

9. شعله تا بال‌ کشد دود برون تاخته است

10. بار ما پیشتر از بستن محمل بستند

11. جوهر گل همه در شوخی اجزا صرف است

12. آنچه از دانه‌گشودند به حاصل بستند

13. ره نبردم به تمیز عدم و هستی خویش

14. این دو آیینه به هم سخت مقابل بستند

15. عمر چون شمع به واماندگی‌ام طی‌گردید

16. نامهٔ جادهٔ من بر سر منزل بستند

17. بی‌تکلٌف نه حبابی‌ست در این بحر نه موج

18. نقش بیحاصلی ماست‌که زایل بستند

19. جرأت از محو بتان راست نیاید بیدل

20. حیرت آینه دستی‌ست ‌که بر دل بستند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر عود نه صندل سپید است
* با سرخ گل تو سرخ بید است
شعر کامل
نظامی
* حذر کنید ز باران دیده سعدی
* که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
شعر کامل
سعدی
* ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
* به دوستی تو با کائنات کین دارم
شعر کامل
محتشم کاشانی