غزل شمارهٔ 1395
1. صد ابد عیش طربخانهٔ دنیا بخشند
2. نفسیگر به دل سوختهام جا بخشند
3. سیر خمخانهٔ کثرت به دماغم زده است
4. شایدم نشئهٔ تحقیق دو بالا بخشند
5. خون سعی از جگر سنگ چکاند هرجا
6. طاقتی از دل عشاق به مینا بخشند
7. آبروبی چوگل آینه برکف دارم
8. لالهرویان مگرم رنگ تماشا بخشند
9. فیض عشاق اگر عام کند رخص عشق
10. با خزان پیرهن رنگ ز سیما بخشند
11. شوق بر کسوت ناموس جنون میلرزد
12. عوض داغ مبادا ید بیضا بخشند
13. صبحگلزار وفا نالهٔ بیتاثیریست
14. اثر آن به که به انفاس مسیحا بخشند
15. نقش نیرنگ دو عالم رقم لوح دل است
16. همه از ماست گر این آینه بر ما بخشند
17. از نواهای یک آهنگ ازل هیچ مپرس
18. حکم سر دادن شوقست اگر پا بخشند
19. آرزو داغ امیدیست خدایا مپسند
20. که جگر خون شود و نشئه به صهبا بخشند
21. شسته میجوشد ازین بحرخط نسخهٔ موج
22. جرم ما قابل آن نیست که فردا بخشند
23. بیدل آزادی من در قفس گمنامیست
24. دام راه است اگر شهرت عنقا بخشند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده