غزل شمارهٔ 1403
1. دلها تامل آینهٔ حسن مطلقند
2. چندانکه میزنند نفس شاهد حقند
3. طبعت مباد منکر موهومی مثال
4. کاین نقشها به خانهٔ آیینه رونقند
5. چون گردباد فاختههای ریاض انس
6. هرچند میپرند به گردون مطوقند
7. در مکتب ادب رقمان رموز عشق
8. کام و زبان بهم چو قلمهای بیشقند
9. جز مکر در طبیعت زهاد شهر نیست
10. این گربهطینتان همه یک چشم ازرقند
11. در جنتیکه وعدهٔ نعمت شنیدهای
12. آدم کجاست اکثر سکانش احمقند
13. این هرزه فطرتان به هر علم و فن دخیل
14. در نسخهٔ قدیم عبارات ملحقند
15. شرم طلب هم آینهدار هدایتی است
16. پلها بر این محیط نگون گشته زورقند
17. بیدل کباب سوختگانم که چون سپند
18. درآتشند وگرم شلنگ معلقند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده