غزل شمارهٔ 141
1. اگر اندیشه کند طرز نگاه او را
2. جوش حیرت مژه سازد نگه آهو را
3. ما هم ازتاب وتب عشق به خود میبالیم
4. بر سر آتش اگر هست دمیدن مو را
5. عرض شوخی چه دهد نالهٔ محروم اثر
6. تیغ بیجوهر ماکرد سفید ابرو را
7. بسکه تنگ است فضای چمن از نالهٔ من
8. بر زمین برگل از سایه نهد پهلو را
9. سرنوشتم نتوان خواند مگر در تسلیم
10. توأم جبههٔ خود ساختهام زانو را
11. خاک گردیدم و از طعن خسان وارستم
12. آخر انباشتم از خود دهن بدگو را
13. نبض دل هم به تپش ناله طرازنفس است
14. چنگ اگر شانه به مضراب زندگیسو را
15. خال از نسبت رخسار تو رنگینتر شد
16. قرب خورشید به شبکرد مدد هندو را
17. صافی دیده و دل مانع تمییز دوییست
18. پشت عینک به تفاوت نرساند رو را
19. تا نظر میکنی ازکسوت رنگ آزادیم
20. رگگل چند به زنجیرنشاند بورا
21. بیدل اینعرصه تماشاکدة الفت نیست
22. سبزکردهست در و دشت رم آهو را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده