بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1414

1. لاغری آن همه زین مرحله دورم افکند

2. که به غربتکدهٔ دیدهٔ مورم افکند

3. ذره تا مهر کس از فقر من آگاه نشد

4. خاک در چشم جهان پیکر عورم افکند

5. چه توان کرد نفس گرم نجوشید به حرص

6. سردی آتش دل نان ز تنورم افکند

7. پیش پا دیدن افسون تمیز بد و نیک

8. ذلّتی بود که از بام حضورم افکند

9. علم بیحاصلی از سیر کمالم واداشت

10. آگهی آبله در پای شعورم افکند

11. ذوق وصلی ‌که به امّید دلی خوش می‌کرد

12. «‌لن‌ترانی‌» شد و در آتش طورم افکند

13. خواندم از گردش پیمانهٔ تحقیق خطی

14. که به ظلمتکدهٔ حیرت نورم افکند

15. ناتوانی چو غبار از فلک آن سو می‌تاخت

16. طاقت خون شده در خاک به زورم افکند

17. هیچ‌ کافر نشود محرم انجام نفس

18. واقف مرگ شدن زنده به‌ گورم افکند

19. یارب از خاطر ناز تو فراموش شود

20. آن خیالات که از یاد تو دورم افکند

21. سبب قید علایق ز خرد پرسیدم

22. گفت‌: در چاه همین فطرت‌ کورم افکند

23. چرخ از پهلوی خاک این همه چیده‌ست بلند

24. عجز بیدل به جنونزار غرورم افکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
* که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند
شعر کامل
حافظ
* در حسرت بنفشه خطان زمانه است
* چشمی که ما سفید چو بادام کرده ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی
* قطره ناچیز گردد گوهر از افتادگی
شعر کامل
صائب تبریزی