غزل شمارهٔ 156
1. گل بر رختگشود نقابکشیده را
2. آیینه آب داد ز روی تو دیده را
3. عمریست درسماز لبلعل خموش تست
4. یعنی شنیدهام سخن ناشنیده را
5. ماییم و حیرتی و سر راه انتظار
6. امید منقطع نشود دام چیده را
7. نتوان به وحشت از سر آسودگیگذشت
8. دام ره استگوش صدای رمیده را
9. خالیست بزم صحبت ما ورنه در میان
10. فرصتکجاست اشک ز مژگان چکیده را
11. اندیشه فال وهم زد و عمر نامکرد
12. گرد رم به دام نفس واتپیده را
13. گرداب را نشد خس و خاشاک عیبپوش
14. مژگان ندوخت چاک گریبان دیده را
15. دردسر زبان مده از حرف نارسا
16. از خم برون میار می نارسیده را
17. در زیر چرخ یک مژه راحت طمع مدار
18. آفتشناس سایهٔ سقف خمیده را
19. کرد آب بیزبانی مینای بسملم
20. در موج خون صداستگلوی بریده را
21. خواری جزای پای ز دامنکشیدن است
22. دریاب اشک از مژه بیرون دویده را
23. تا زندگیست عمر اقامت نصیب نیست
24. وحشت شکسته دامن صبح دمیده را
25. در دام اضطرابکشد عشق را هوس
26. آرام نیست آتش خاشاک دیده را
27. بیدل به دام سبحه محال است فکر صید
28. بیموج باده طایر رنگ پریده را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده