بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1660

1. نه جام باده‌ شناسم نه کاسهٔ طنبور

2. جز آنقدرکه جهان یکسر است و چندین شرر

3. ندانم آنهمه‌ کوشش برای چیست‌که چرخ

4. ز انجم آبله‌دار است چون کف مزدور

5. هجوم آبلهٔ اشک پر به سامان است

6. درین حدیقه همین خوشه می‌دهد انگور

7. به خرده‌بینی غماز عشق می‌نازیم

8. که تا به دست سلیمان رسانده‌ام پی مور

9. چو غنچه‌گلشن پوشیده حالتی دارم

10. به بیضه شوخی عنقاست در پر عُصفور

11. ز اهل قال توان بوی درد دل بردن

12. به جای نغمه اگر خون‌ کشد رگ طنبور

13. جهان طربگه دیدار و ما جنون‌نظران

14. پی غبار خیالی رسانده‌ایم به طور

15. کشیده‌اند در این معرض پشیمانی

16. عسل تلافی نیش از طبیعت زنبور

17. ز موج درخور جهدش شکست می‌بالد

18. به عجز پیش نرفته‌ست اعتبار غرور

19. توان معاینه کرد از فتیله‌سازی موج

20. که بحر راست چه مقدار در جگر ناسور

21. چو شمع موم بجز سوختن چه اندوزد

22. کسی‌ که ماند ز شهد حقیقتی مهجور

23. ز یار دورم و صبری ندارم ای ناصح

24. دل شکسته همین ناله می‌کند مغرور

25. ز سردمهری ایام دم مزن بیدل

26. مباد.چون سحرت از نفس دمد کافور


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
* که تا چو بلبل بی‌دل کنم علاج دماغ
شعر کامل
حافظ
* نام نیک رفتگان ضایع مکن
* تا بماند نام نیکت پایدار
شعر کامل
سعدی
* کار هر دل نیست راز عشق پنهان داشتن
* زور این می می کند چون نار خندان شیشه را
شعر کامل
صائب تبریزی