غزل شمارهٔ 1766
1. آیین خود آرایی از روز الست استش
2. دل تحفه مبر آن جا کایینه به دست استش
3. نخجیر فنا غیر از تسلیم چه اندیشد
4. در رنگ تو پردازد تیری که به دست استش
5. توفان کشاکشها وضع نفس است اینجا
6. ما ماهی آن بحریم کاین صورت شست استش
7. هرگه نسق هستی موصوف نفس باشد
8. در بند چه بند استش در بست چه بست استش
9. موضوع خیالات است آرایش این محفل
10. چون آینه عنقایی نی بود و نه هست استش
11. برکوس و دهل نتوان بنیاد سلامت چید
12. دنیا گلهای دارد کاین شور شکست استش
13. هر چند زمینگیریست جز نعل درآتش نیست
14. مانند سپند اینجا هر آبله جست استش
15. سر در قدم اشکم کاین شیشه به سنگ افکن
16. بیمنت خودداری لغزیدن مست استش
17. بیمایگی فقرم تهمتکش هستی ماند
18. کم سایگی دیوار برگردن پست استش
19. چون نقش نگین بیدل پا درگل آفاتیم
20. هر چند بنای ما سنگ است شکست استش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده