بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1791

1. که دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش

2. جهانتاب است شمع و بیضهٔ عنقاست فانوسش

3. تبسم ریز صبحی رفت از گلشن‌ که تا محشر

4. به هر سو غنچه‌ها لب می‌کند از حسرت بوسش

5. خیال عشق چندان شست اوراق دلایل را

6. که در آیینه نتوان یافتن تمثال جاسوسش

7. نوید وصل آهنگی‌ست وقف ساز نومیدی

8. اگر دل بشکند زین نغمه نگذارند مأیوسش

9. درین محفل به هر جا شیشهٔ ما سرنگون‌ گردد

10. خم طاق شکست دل نماید جای پا بوسش

11. شکستم در تمنای بهارت شیشهٔ رنگی

12. که هر جا می‌رسم پر می‌زند آواز طاووسش

13. جهان یکسر حقست‌، آری مقیّد مطلق است اینجا

14. ز مینا هر که آگه شد پری ‌گردید محسوسش

15. ز دیرستان عشقت در جگر جوش تبی دارم

16. که از تبخاله می‌باید شنیدن بانگ ناقوسش

17. دگر می‌تاختم با ناز در جولانگه فطرت

18. به این خجلت عرق ‌کردم ‌که نم زد پوست بر کوسش

19. زمان فرصت دیدار رفت اما من غافل

20. به وهم آیینه صیقل می‌زنم از دست افسوسش

21. به آزادی پری می‌زد نفس در باغ ما بیدل

22. تخیل‌ گشت زندانش توهُم‌ کرد محبوسش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ذره ذره کاندرین ارض و سماست
* جنس خود را هر یکی چون کهرباست
شعر کامل
مولوی
* برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم
* تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم
شعر کامل
سعدی
* بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
* اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
شعر کامل
حافظ