بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1833

1. تپد آینه بسکه در آرزویش

2. ز جوهر نفس می‌زند مو به مویش

3. تبسم‌، تکلم‌، تغافل‌، ترحم

4. نمی‌زیبد الا به روی نکویش

5. به جنت که می‌بندد احرام تسکین‌؟

6. فشاندند بر زخم ما خاک ‌کویش

7. نهال خیالم‌ که در چشم بینش

8. به صد ریشه یک مو نبالد نمویش

9. نگه سوخت در دیدهٔ انتظارم

10. خرامت مگر آبی آرد به جویش

11. ز بس محو آن لعل‌ گردید گوهر

12. عرق هم چکیدن ندارد ز رویش

13. طراوت درین خاکدان نیست ممکن

14. گر آبی‌ست دارد تیمم وضویش

15. لب از هرزه سنجی است مقراض هستی

16. سر شمع هم در سر گفتگویش

17. چو نی هر کرا حرف بر لب‌ گره شد

18. تأمل شکر کرد وقف‌ گلویش

19. اگر انتقام از فلک می‌ستانی

20. مکن ‌جز به چشم ترم روبرویش

21. خوشا انتقامی که از عجز طاقت

22. شوی خاک و ریزی به ‌چشم عدویش

23. چوآتش سیاه است رنگ لباسش

24. به صابون خاکستر خود بشویش

25. جهان از وفا رنگ گردی ندارد

26. جگر خون کن‌ کس ‌مباد آرزویش

27. برون از خودت‌ گر همه اوست بیدل

28. مبینش‌، مدانش‌، ‌مخوانش‌، مجویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* پیوسته درین باغ، دلم چون گل رعنا
* رویی به بهار و رخ دیگر به خزان داشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون قوس قزح برگ رزان رنگ به رنگ اند
* در قوس قزح خوشهٔ انگور گمانست
شعر کامل
منوچهری